قسم خوردن
   احیای زمینهای موات

وقف گذشه از خمس و زکات و مالیات که به نفع فقرا و مصالح جامعه از ثروتمندان گرفته میشود, در اسلام عبادات دیگری همچون وقف , واگذاری , بخشش ,صدقه , نذر و وصیت وجود دارد که منشأ خدمات زیادی به عموم مردم است .سلام با تقویت نیروی ایمان , ثروتمند

وقف گذشه از خمس و زكات و ماليات كه به نفع فقرا و مصالح جامعه از ثروتمندان گرفته ميشود, در اسلام عبادات ديگري همچون وقف , واگذاري , بخشش ,صدقه , نذر و وصيت وجود دارد كه منشأ خدمات زيادي به عموم مردم است .
سلام با تقويت نيروي ايمان , ثروتمندان را تشويق ميكند تا با كمال اشتياق , اموال و املاك اضافي خود را براي هميشه از حالت خصوصي آزادي و انحصاري در آورده و در معرض استفاده خويشاوندان , مستمندان , و يا عموم مردم قرار دهند, و ميبينيم كه اسلام چگونه در اين امر موفق بوده و اكنون به بركت اين شيوه ها هزاران مدرسه , كتابخانه , مسجد, درمانگاه , راهها, پلها,باغها, حسينيه ها و مؤسسات خيريه در كشورهاي اسلامي وجود دارد.
(مسأ له 2782) وقف آن است كه انسان ملكي را ثابت نگه دارد و منافع آن را براي شخص يا اشخاص يا براي كار و يا مصرفي تعيين نمايد; مانند اينكه زميني را براي مسجد يا حسينيه يا مدرسه و يا فقرا مخصوص سازد.
به اين كا ردر اصطلاح وقف و به مالي كه وقف ميشود موقوفه و به وقف كننده واقف و به كسي كه براي او يا مصرفي كه براي آن وقف شده موقوف عليه

موقوف عليه
گفته ميشود (مسأ له 2783) اگر كسي چيزي را وقف كند از ملك او خارج ميشود و خود او و ديگران نميتوانند آن را بخشند يا بفروشند و كسي هم از آن ارث نميبرد.
(مسأ له 2784) لازم نيست صيغه وقف را به عربي بخواند بلكه اگر مثلا بگويد خانه خود را وقف كردم , وقف صحيح است و بنابر احتياط محتاج به قبول است حتي در وقف خاص .
و اگر بدون قبول وقف كرده است , بنابر احتياط ب ايد دوباره وقف كند و نميتواند در آن تصرف كند.
(مسأ له 2785) اگر ملكي را براي وقف معين كند و پيش از خواندن صيغه وقف پشيمان شود, يا بميرد, وقف درست نيست .
(مسأ له 2786) كسي كه مالي را وقف ميكند, بنابر احتياط بايد براي هميشه وقف كند پس اگر مثلا بگويد اين مال تا ده سال وقف باشد و بعد نباشد و يا بگويد اين مال تا ده سال وقف باشد و بعد تا پنج سال وقف نباشد و بعد دوباره وقف باشد, باطل است و بنابر احتياط بايد وقف از موقع خواندن صيغه باشد پس اگر مثلا بگويد اين مال بعد از مردن من وقف باشد چون از موقع خواندن صيغه تا مردنش وقف نبوده , اشكال دارد.
و در همه صور, مراعات احتياط به اين است كه اگر بر خلاف احتياط عمل كرد, تصرف نكند و دوباره آن را وقف كند.
(مسأ له 2787) وقف در صورتي صحيح است كه مال وقف را در اختيار كسي كه براي او وقف شده يا وكيل , يا ولي او بگذارند, ولي اگر چيزي را بر اولادولي او بگذارند, اولي اگر چيزي را بر اولادصغير خود وقف كند و به قصد اين كه آن چيز ملك آنان شود, از طرف آنان نگهداري نمايد, وقف صحيح است .
(مسأ له 2788) اگر مسجدي را وقف كنند, بعد از آن كه واقف به قصد واگذاركردن , اجازه دهد كه در آن مسجدنماز بخوانند, همين كه يك نفر در آن مسجد نماز بخواند, وقف درست ميشود و بايد تحويل هم بدهد و اگر تحويل نداده باشد, بنابر احتياط قبل از تحويل نميتواند در آن تصرف كند و موظف است كه تحويل بدهد.
(مسأ له 2789) وقف كننده بايد مكلف و عاقل و با قصد و اختيار باشد و شرعا بتواند در مال خود تصرف كند, بنابراين سفيه يا ورشكستي كه حاكم شرع او را از تصرف در اموالش منع كرده است , حق ندارد چيزي را وقف .
كند (مسأ له 2790) اگر مالي رابراي كساني كه به دنيا نيامده اند وقف كند درست نيست ولي وقف براي اشخاصي كه بعضي از آنان به دنيا آمده اند, صحيح است و بعد از فوت اينها و به دنيا آمدن آنها از وقف استفاده ميشود.
و اگر مالي را براي فقرا يا طلاب وقف كند و خودش طلبه باشد يا فقير شود, بنابر احتياط نميتواند از منافع وقف استفاده نمايد.
(مسأ له 2791) اگر براي چيزي كه وقف كرده متولي معين كند بايد مطابق نظر او رفتار نمايند.
و اگر معين نكند, چنانچه بر افراد مخصوصي مثلا بر اولاد خود وقف كرده باشد در مورد كارهايي كه مربوط به مصلحت وقف يا مصلحت طبقات آينده است , بنابر احتياط اختيار با حاكم شرع است و راجع به چيزهايي كه مربوط به نفع بردن طبقه موجود است اگر آنها بالغ باشند, اختيار با خود آنان است و اگر بالغ نباشند, اختيار با ولي ايشان است و براي استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نيست .
(مسأ له 2792) اگر ملكي را مثلا بر فقرا يا سادات وقف كند يا وقف كند كه منافع آن در امور خيريه صرف شود, در صورتي كه براي آن ملك متولي معين نكرده باشد اختيار آن با حاكم شرع است .
(مسأ له 2793) اگر ملكي را براي افراد مخصوصي مثلا بر اولاد خود وقف كندكه هر طبقه اي بعد از طبقه ديگر از آن استفاده كنند, چنانچه متولي ملك آن را اجاره دهد و بميرد در صورتي كه مراعات مصلحت وقف يا مصلحت طبقه بعد را كرده باشد اجاره باطل نميشود.
ولي اگر متولي نداشته باشد و يك طبقه از كساني كه ملك بر آنهاوقف شده آن را اجاره دهند و در بين مدت اجاره بميرند در صورتي كه طبقه بعد اجازه ندهند, اجاره باطل ميشود و در صورتي كه مراعات مصلحت طبقه بعد و يا وقف را كرده باشند, بنابر احتياط مستأ جر و طبقه بعد بايد با هم مصالحه كنند.
و در صورتي كه مستأ جر, اجاره بهاي تمام مدت را داده باشد اجاره بها را از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره , از آنان پس ميگيرد.
(مسأ له 2794) اگر موقوفه خراب شود از وقف بودن خارج نميشود.
حتي اگرعنواني را قصد كرده باشند كه از بين رفته باشد مثل اينكه باغ را براي تفريح و تفرج وقف كرده باشند و باغ خراب شود, بنابر احتياط ورثه كبار حق تصرف ندارند.
(1) (مسأ له 2795) ملكي كه مقداري از آن وقف است و مقداري از آن وقف نيست اگر تقسيم نشده باشد, حاكم شرع يا متولي وقف ميتواند با نظر خبره سهم وقف را جدا كند.
(مسأ له 2796) اگر متولي وقف خيانت كند و عايدات آن را به مصرفي كه معين شده نرساند, بنابر احتياط حاكم شرع , متولي اميني را ضميمه مينمايد كه مانع خيانتش شود و اگر ممكن نباشد به جاي او متولي اميني معين ميكند.
(مسأ له 2797) فرشي را كه براي حسينيه وقف كرده اند, نميشود براي نماز به مسجد ببرند, اگر چه آن مسجد نزديك حسينيه باشد.
(مسأ له 2798) اگر ملكي را براي تعمير مسجدي وقف نمايند, چنانچه آن مسجد احتياج به تعمير ندارد و احتمال هم نميرود كه تا مدتي احتياج به تعمير پيدا كند, در صورتي كه غير از تعمير احتياج ديگري نداشته مسجدي باشد وعايداتش در معرض تلف و نگهداري آن لغو و بيهوده باشد ميتوانند عايدات آن ملك را به مصرف كه احتياج به تعمير دارد برسانند.
(مسأ له 2799) اگر ملكي را وقف كند كه عايدي آن را خرج تعمير مسجدنمايند و به امام جماعت و به كسي كه در آن مسجد اذان ميگويد بدهند در صورتي كه بدانند كه براي هر يك چه مقدار معين كرده , بايد همانطور مصرف كنند و اگر يقين نداشته باشند, بنابر احتياط بايد اول مسجد را تعمير كنند و اگرچيزي زياد آمد متولي , آن را بطور مناسب بين امام جماعت و مؤذن قسمت نمايد و بهتر آن است كه اين دو نفر در تقسيم با يكديگر صلح كنند.

واگذاري (حبس ملك ) انسان ميتواند ملك خود را بدون اينكه وقف كند براي انجام كارهاي خير يا عبادت واگذار كند; يعني استفاده از آن را منحصر در كارهاي خيريه و عبادت نمايد.
پس چنانچه آن را عملا به اين گونه امور اختصاص دهد واگذاري

واگذاري
محقق شده و نميتواند آن را به هم بزند; ولي اگر براي مدت محدودي ـ مثلا ده سال ـ واگذار كرده باشد, پس از انقضاي آن مدت به ملكيت او يا كساني كه هنگام مرگ وارث او بودند باز ميگردد.
(مسأ له 2800) در واگذاري ملك نيز ـ نظير وقف ـ بلوغ و عقل صاحب ملك شرط است ; همچنين نبايد سفيه باشد و يا اينكه در اثر ورشكستگي توسطحاكم شرع از تصرف در اموالش منع شده باشد.

صدقه در آيات و روايات بر كمك به مستمندان بسيار تأ كيد شده است .
بخشش به مستمندان مال را زياد و عمر را افزون و بلا را دفع ميكند.
براي شيطان چيزي دشوارتر از صدقه نيست .
صدقه قبل از آنكه در دست فقير جاي گيرد به دست خدا ميرسد.
در سوره ماعون خداوند ميفرمايد كسي كه از يتيمان و مساكين دستگيري نكند در واقع دين را تكذيب كرده است .
در سوره فصلت , كساني كه زكات نميدهند مشرك خوانده شده اند.
(مسأ له 2801) صدقه بر دو قسم است : 1ـ صدقه واجب ; نظير: زكات مال , زكات فطره , رد مظالم (2) و كفاره هاي گوناگون .
2ـ صدقه مستحب ; يعني احسان و كمك مالي به ديگران كه درباره خواص وآثار آن روايات زيادي وارد شده است .
(مسأ له 2802) صدقه دهنده علاوه بر اينكه بايد بالغ , عاقل و غير سفيه باشد و در اثر ورشكستگي توسط حاكم شرع از تصرف در اموالش منع نشده باشد, بايد قصد قربت هم داشته باشد و صدقه را بدون عوض به شخص مورد صدقه بدهد.
(مسأ له 2803) صدقه دهنده بعد از صدقه دادن نميتواند آن را به هم بزند وصدقه را پس بگيرد#138 هر چند آن شخص از ارحام او نباشد.
(مسأ له 2804) كسي كه صدقه مستحب را ميگيرد لازم نيت مسلمان يا شيعه باشد بلكه به كافر فقيري كه اهل ذمه باشد نيز ميتوان صدقه مستحب داد.
(مسأ له 2805) سيد ميتواند صدقات واجب يا مستحب خود را به سيد يا غيرسيد بدهد و غير سيد نميتواند صدقه مستحب (3) به فقيري كه و يا صدقه واجب خود ـ نظير زكات مال و زكات فطره ـ را به سيد بدهد و در موردكفارات و رد مظالم خلاف احتياط است .
(مسأ له 2806) آنچه را كه انسان صدقه داده مكروه است از صدقه گيرنده بخرد يا به عنوان بخشش از طرف او قبول نمايد; ولي اگر به ارث به او برسد قبول آن مانعي ندارد.
(مسأ له 2807) رد كسي كه درخواست كمك كرده و نيز درخواست كمك بدون داشتن نياز شديدا كراهت دارد.

بخشش (هبه ) بخشش آن است كه انسان چيزي را كه ملك خود اوست به رايگان ملك ديگري كند.
(مسأ له 2808) در بخشش صيغه خاصي لازم نيست ; و اگر بخشنده مال خودرا به قصد بخشش به كسي بدهد و او هم به همين قصد بپذيرد صحيح است .
(مسأ له 2809) در بخشنده چند شرط معتبر است : 1 و 2ـ بالغ و عاقل باشد.
3 و 4ـ سفيه نباشد; يعني از كساني نباشد كه مال خود را در كارهاي بيهوده مصرف ميكند.
و نيز توسط حاكم شرع از تصرف در اموالش منع نشده باشد.
5ـ مالك يا صاحب اختيار چيزي باشد كه ميخواهد ببخشد; پس بخشش مال ديگري بدون اجازه او صحيح نيست .
6ـ از روي قصد و اختيار ببخشد, پس اگر بخشنده از روي اكراه يا اجباربخشش كند صحيح نيست .
(مسأ له 2810) كسي كه چيزي به او بخشيده ميشود اگر صغير يا ديوانه باشدقبول خود او كافي نيست ; بلكه بايد ولي او بخشش را از طرف او بپذيرد.
(مسأ له 2811) در بخشش علاوه بر قبول , تحويل گرفتن آن مال هم لازم است #138 پس تا هنگامي كه آن را تحويل طرف نداده ملك او نشده است .
و براي صغير و ديوانه ولي آنها بايد تحويل بگيرد#138 و اگر خود ولي بخواهد چيزي را به آنها ببخشد كافي است خودش براي آنها قصد تحويل گرفتن بنمايد; بلكه همين كه مال در دست ولي باشد و صيغه بخشش را بر زبان جاري كند بنابر احتياط كافي است .
(مسأ له 2812) لازم نيست پس از بخشش فورا جنس را تحويل دهد; بلكه هر گاه جنس را به طرف تحويل دهد ملك او ميشود; و اگر بخشنده پيش از تحويل دادن بميرد يا فاقد شرايط شود بخشش باطل ميشود و مال به ورثه بخشنده منتقل ميشود.
همچنين است اگر كسي كه به او بخشش شده , پيش ازتحويل گرفتن بميرد.
(مسأ له 2813) بخشش , عقد جايز است و هر يك از دو طرف ميتوانند آن را به هم بزنند; هرچند بهتر است بخشنده , از چيزي كه بخشيده چشم بپوشد و در پنج مورد بخشنده نميتواند بخشش را به هم بزند: 1ـ در برابر بخششي كه كرده چيزي ـ هرچند كم ـ از طرف گرفته باشد; خواه گرفتن عوض در بخشش شرط شده باشد يا طرف خودش آن را در مقابل بخشش به بخشنده بپردازد.
2ـ آن چيز را قربة الي اللّه

قربة الي اللّه
بخشيده باشد.
3ـ بخشش به يكي از ارحام باشد; و بنابر احتياط اگر زن و شوهر هم چيزي را به يكديگر ببخشند, آن را به هم نزنند و اگر يكي رجوع كرد بنابر احتياط با هم مصالحه كنند.
4ـ مالي كه بخشيده به حال خود باقي نمانده باشد; به عنوان مثال همه يا بعضي از آن به طور كلي تلف شده يا صورت آن كلا تغيير كرده باشد; مانند ناني كه خورده يا پارچه اي كه دوخته باشد و يا اينكه آن را به ديگري منتقل كرده باشد.
5ـ يكي از دو طرف بميرد; پس اگر بخشنده پس از تحويل دادن بميرد, وارثان او نميتوانند بخشش را پس بگيرند, و اگر طرف مقابل بميرد مال به ورثه او منتقل ميشود و بخشنده نميتواند آن را پس بگيرد.
(مسأ له 2814) بخشنده ميتواند در مقابل چيزي كه ميبخشد عوضي قرار دهد و از طرف بگيرد; و به آن بخشش معوض
بخشش معوض
ميگويند.
و لازم نيست عوض آن عين و جنس باشد; بلكه ميتواند هركاري را كه نفع آن به شكلي به بخشنده ميرسد عوض بخشش قرار دهد; مثلا در مقابل بخشش , طلبي را كه طرف از بخشنده دارد ببخشد يا كار مشروعي را براي او انجام دهد.
(مسأ له 2815) كسي كه بخشش را قبول ميكند چنانچه شرطي به عهده او نهاده شود, بنابر احتياط بايد به آن عمل نمايد, بنابراين اگر بخشنده چيزي را به كسي ببخشد به شرط آنكه او هم چيزي را به او ببخشد, بنابر بايد طرف به آن شرط عمل نمايد; و چنانچه از آن امتناع كند و يا عمل به آن ممكن نباشد بخشنده ميتواند بخشش را به هم بزند اگرچه از موارد استثنا باشد.
(مسأ له 2816) جهيزيه اي كه پدر و مادر به دختر ميدهند اگر با مصالحه يابخشش , ملك او نموده باشند ازاو پس بگيرند.
همچنين است حكم جواهرات يا چيزهاي ديگري كه شوهر براي همسر خود تهيه ميكند يا پدر به فرزند خود ميدهد.

وصيت وصيت آن است كه انسان به كسي سفارش كند پس از مرگش كاري را براي اوانجام دهند, يا پس از مرگش چيزي از مال او ملك كسي باشد, يا براي فرزندان خود و كساني كه اختيار آنان با اوست سرپرست و قيم معين كند.
كسي را كه وصيت ميكند موصي

موصي
و كسي را كه به او وصيت ميكنند وصي
وصي
ميگويند.
از رسول خدا(ص ) نقل شده است كه فرمودند: هر كس بدون وصيت بميرد به مرگ جاهليت مرده است
هر كس بدون وصيت بميرد به مرگ جاهليت مرده است
(4) و فرمودند: براي مرد مسلمان سزاوار نيست شبي را به صبح برساند مگر اينكه وصيت او زير سرش باشد
براي مرد مسلمان سزاوار نيست شبي را به صبح برساند مگر اينكه وصيت او زير سرش باشد
(5)و نيز فرمود: هر كس هنگام مرگ خوب وصيت نكند از نظر مردانگي و عقل كمبود دارد
هر كس هنگام مرگ خوب وصيت نكند از نظر مردانگي و عقل كمبود دارد
(6).
(مسأ له 2817) كسي كه ميخواهد وصيت كند ميتواند با گفتن يا نوشتن مقصود خود را بفهماند و اگر قادر به سخن گفتن يا نوشتن نباشد ميتواند با اشاره اي كه مقصودش را برساند, وصيت كند.
و در صورتي كه قادر به سخن گفتن و نوشتن باشد و با اشاره وصيت كند بايد احتياط شود.
(مسأ له 2818) اگر نوشته اي به امضأ يا مهر ميت ببينند چنانچه قصد او را بفهماند و معلوم باشد كه براي وصيت كردن نوشته , بايد مطابق آن عمل كنند.
بلكه اگر بدانند مقصودش يادداشت مواردي بوده كه بعدا نسبت به آنها وصيت كند, باز بايد احتياط كنند.
نسبت به سهم صغار نيز بايد احتياط شود.
(مسأ له 2819) كسي كه وصيت ميكند بايد بالغ و عاقل باشد; ولي پسر بچه ده ساله اي كه خوب و بد را تشخيص ميدهد اگر براي كار خوبي مثل ساختن مسجد و مدرسه و بيمارستان وصيت بكند وصيت او صحيح است .
همچنين وصيت بايد از روي قصد و اختيار باشد, بنابراين اگر او را مجبور به وصيت كنند, وصيت صحيح نيست .
(مسأ له 2820) وصيت سفيه در امور غير مالي و وصيت كسي كه ورشكست شده , در صورتي كه منافي با حقوق طلبكارها نباشد صحيح است .
و نسبت به وصيت سفيه در امور مالي بايد احتياط شود.
(مسأ له 2821) وصيت مالي كسي كه با خوردن سم و مانند آن اقدام به خودكشي كرده است صحيح نيست .
(مسأ له 2822) اگر انسان وصيت كند كه چيزي به كسي بدهند, بنابر احتياط در صورتي آن كس آن چيز را مالك ميشود كه آن را قبول كند.
و اگر آن را قبول نكند و يا در زمان حيات موصي , آن را رد كند, بنابر احتياط بايد با ورثه مصالحه كند.
(مسأ له 2823) وقتي انسان نشانه هاي مرگ را در خود ديد, بايد فورا امانتهاي مردم را به صاحبانش برگرداند و اگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهي رسيده بايد بدهد, و اگر خودش نميتواند بدهد, يا موقع دادن بدهي او نرسيده , بايد وصيت كند و بر وصيت شاهد بگيرد, ولي اگر بدهي او معلوم باشد, و اطمينان داشته باشد كه ورثه ميپردازند وصيت كردن لازم نيست (مسأ له 2824) كسي كه نشانه هاي مرگ را درخود ميبيند اگر خمس , زكات و مظالم بدهكار است بايد فورا بدهد و اگر نميتواند بدهد چنانچه از خودش مالي دارد يا احتمال ميدهد كه كسي آنها را ادا كند بايد وصيت كند.
همچنين است اگر حج يا نماز و روزه قضا بر عهده او باشد بنابر احتياط بايد مقدار نمازشده اش را به اطلاع پسر بزرگتر بلكه بزرگترين مرد از بين وارثان خود برساند كه او بجا آورد و در صورتي يقين ندارد كه انجام دهند, بنابر احتياط بايد وصيت كند كه از مال خودش آن را بجا آورند.
(مسأ له 2825) كسي كه نشانه هاي مرگ را در خود ميبيند, اگر مالي پيش كسي دارد يا در جايي پنهان كرده است كه ورثه نميدانند, چنانچه به خاطر ندانستن , حقشان از بين برود, بايد به آنان اطلاع دهد و لازم نيست براي بچه هاي صغير خود قيم و سرپرست معين كند, ولي در صورتي كه بدون قيم مالشان از بين ميرود, يا خودشان ضايع ميشوند, بايد براي آنان قيم اميني معين نمايد.
(مسأ له 2826) وصي بايد عاقل و بنابر احتياط مسلمان و بالغ و مورد اطمينان باشد.
(مسأ له 2827) اگر كسي چند وصي براي خود معين كند, چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام بتنهايي به وصيت عمل كنند.
لازم نيست در انجام وصيت از يكديگر اجازه بگيرند و اگر اجازه نداده باشد, چه گفته باشد كه همه با هم به وصيت عمل كنند, يا نگفته باشد, بايد با نظر يكديگر به وصيت عمل نمايند, و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيت عمل كنند و در تشخيص مصلحت اختلاف داشته باشند در صورتي كه تأ خير و مهلت دادن باعث شود كه عمل به وصيت معطل بماند, حاكم شرع آنها را مجبور ميكند كه تسليم نظر كسي شوند كه صلاح را تشخيص دهد و اگر اطاعت نكنند, به جاي آنان ديگران را معين مينمايد و اگر يكي از آنان قبول نكرد يك نفر ديگر را به جاي او تعيين ميكند.
(مسأ له 2828) اگر انسان از وصيت خود برگردد مثلا بگويد ثلث مالش را به كسي بدهند, بعد بگويد به او ندهند وصيت باطل ميشود, و اگر وصيت خود را تغيير دهد, مثل آن كه قيمي براي بچه هاي خود معين كند بعد ديگري را به جاي او قيم نمايد, وصيت اولش باطل ميشود و بايد به وصيت دوم او عمل كنند.
(مسأ له 2829) اگر كاري كند كه معلوم شود از وصيت خود برگشته است مثلاخانه اي را كه وصيت كرده به كسي بدهند, بفروشد, وصيت باطل ميشود.
(مسأ له 2830) اگر وصيت كند چيز معيني را به كسي بدهند, بعد وصيت كند كه نصف همان را به ديگري بدهند,بايد آن چيز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.
(مسأ له 2831) اگر كسي در مرضي كه به آن مرض ميميرد, مقداري از مالش رابه كسي ببخشد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقداري به كس ديگر بدهند, اگر آنچه را كه در حال زندگي بخشيده و چيزي را كه وصيت كرده , زيادتر از ثلث باشد, بنابر احتياط بايد ورثه كبار و آن شخصي كه ميت وصيت كرده بعد از مرگ به او چيزي بدهند با هم مصالحه كنند ودر مورد مالي كه در زمان حيات بخشيده و كسر كردن آن از اصل يا ثلث بايد احتياط شود.
(مسأ له 2832) اگر وصيت كند كه ثلث مال او را نفروشند و سود حاصل از آن را به مصرفي برسانند, بايد مطابق گفته او عمل نمايند.
(مسأ له 2833) اگر در مرضي كه به آن مرض ميميرد, بگويد مقداري به كسي بدهكار است , چنانچه متهم نباشد و كسي هم منكر گفته او نشود بايد مقداري را كه معين كرده از اصل مال بدهند و اگر متهم باشد كه براي ضرر زدن به ورثه اقرار كرده است بايد از ثلث مالش بدهند.
(مسأ له 2834) كسي كه انسان وصيت ميكند كه چيزي به او بدهند بايد وجودداشته باشد, بنابر اين اگر وصيت كند به بچه اي كه در شكم مادر است چيزي بدهند, اگر چه هنوز روح نداشته باشد, وصيت صحيح است , پس اگر زنده به دنيا آمد, بايد آنچه را كه وصيت كرده به او بدهند, و اگر مرده به دنيا آمد, وصيت باطل ميشود و آنچه را كه براي او وصيت كرده , ورثه ميان خودشان قسمت ميكنند.
و اگر وصيت كند به شخصي كه در زمان حيات به كلي وجود ندارد و بعد به وجود ميآيد چيزي بدهند بايد احتياط كرد و كبار ورثه از سهم خودشان بدهند و با آن شخص مصالحه كنند.
(مسأ له 2835) اگر انسان بفهمد كسي او را وصي خود قرار داده , چنانچه به اطلاع وصيت كننده برساند كه براي انجام وصيت او حاضر نيست , و او بتواند ديگري را وصي خود كند لازم نيست بعد از مردن او به وصيت عمل كند.
ولي اگر پيش از مردن او نفهمد كه او را وصي كرده , يا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه براي عمل كردن به وصيت حاضر نيست يا اطلاع دهد و او دسترسي به شخص ديگري نداشته باشد, بنابر احتياط بايد وصيت او را انجام دهد و اگر وصي پيش از مرگ موقعي ملتفت شود كه مريض در اثر شدت مرض نتواند به ديگري وصيت كند احتياط آن است كه وصيت را قبول نمايد.

(مسأ له 2836 ) اگر كسي كه وصيت كرده بميرد, وصي نميتواند كارهائي را كه او وصيت كرده به ديگري محول كند و خود از كار كناره نمايد, ولي اگر بداند مقصود ميت اين نبوده كه خود وصي آن كار را انجام دهد, بلكه مقصودش فقط انجام كار بوده , ميتواند ديگري را از طرف خود وكيل نمايد.
(مسأ له 2837) اگر مقداري از مال ميت در دست وصي تلف شود, چنانكه و از مورد وصيت هم تعدي نكرده باشد ضامن نيست و الا ضامن است .
(مسأ له 2838) حجي كه بر ميت واجب است و بدهكاري و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم , ادا كردن آنها واجب است , بايد از اصل مال ميت بدهند, اگر چه ميت براي آنها وصيت نكرده باشد.
(مسأ له 2839) اگر مال ميت از بدهي و حج واجب و حقوقي كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است زياد بيايد, چنانچه وصيت كرده باشد كه ثلث يا مقداري از ثلث را به مصرفي برسانند, بايد به وصيت او عمل كنند و اگر وصيت نكرده باشد, آنچه ميماند مال ورثه است .
(مسأ له 2840) اگر مصرفي را كه ميت معين كرده از ثلث مال او بيشتر باشد وصيت او در بيشتر از ثلث مالش در صورتي صحيح است كه ورثه اجازه بدهند و تنها رضايت قلبي كافي نيست .
(مسأ له 2841) اگر مصرفي را كه ميت معين كرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيت او عملي شود, بعد از مردن او نميتوانند از اجازه خود برگردند.
همچنين اگر بعد از مردن اجازه دهند, بنابر احتياط نميتوانند از اجازه خود برگردند.
(مسأ له 2842) اگر وصيت كند كه از ثلث او خمس و زكات يا بدهي ديگر او رابدهند و براي نماز و روزه او اجير بگيرندو كار مستحبي هم مثل اطعام به فقرا و مراسم فاتحه خواني انجام دهند بايد اول به واجبات , خواه مالي باشد يا بدني عمل كرد و در بين واجبات ترتيب معتبر نيست , و اگر وصيت او به ترتيب بوده بايد اول آن واجبي را كه مقدم داشته انجام دهند اگر چه بدني باشد, و همچنين به ترتيب وصيت تا آخر واجبات , پس اگر ثلث مال او براي تمام آن كافي باشد به تمام آن بايد عمل شود و چنانچه ثلث وافي نباشد, باقيمانده اگر تماما يا قسمتي واجب مالي باشد بايد از اصل تركه براي آن بردارند و اگر واجبات بدني اول ذكر شده بود در اين فرض بنابر احتياط, بايد ورثه كبار از احتياط بايد ورثه كبار از سهم خودشان بدهند در صورتي كه ثلث وافي به آنها باشد و چنانچه وصيت ميت به ترتيب نباشد باز واجبات , مقدم بر مستحبات است ولي در اين صورت بين واجبات هيچگونه ترتيب نيست بلكه ثلث بر تمام واجبات اعم از مالي و بدني توزيع ميشود و چنانچه وافي به تمام آن نباشد در باقيمانده واجب مالي از اصل تركه برداشته ميشود و باقيمانده واجب بدني را ورثه كبار بنابر احتياط از مال خودشان بپردازند و در هر صورت عمل به مستحبات موقعي واجب است كه ثلث علاوه بر واجبات ,براي مستحاب هم وافي باشد.
(مسأ له 2843) اگر وصيت كند كه بدهي او را بدهند و براي نماز و روزه او اجيربگيرند و كار مستحبي هم انجام دهند چنانچه وصيت نكرده باشد كه اينها را ازثلث بدهند, بايد بدهي او را از اصل مال بدهند و اگر چيزي زياد آمد, ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهاي مستحبي كه معين كرده برسانند و در صورتي كه ثلث كافي نباشد, پس اگر ورثه اجازه بدهند بايد وصيت او عملي شود و اگر اجازه ندهند, بايد نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چيزي زياد آمد به مصرف كار مستحبي كه معين كرده برسانند.
(مسأ له 2844) اگر كسي بگويد كه ميت وصيت كرده فلان مبلغ را به من بدهند,چنانچه دو مرد عال گفته او را تصديق كنند, يا قسم بخورد و يك مرد عادل هم گفته او را تصديق نمايد, يا يك مرد عادل و دو زن عادل يا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند, بايد مقداري را كه ميگويند به او بدهند, و اگر يك زن عادل شهادت بدهد, بايد يك چهارم چيزي را كه مطالبه ميكند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت بدهند, نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند, بايد سه چهارم آن را به او بدهند و نيز اگر دو مرد كافر ذمي كه در دين خود عادل باشند گفته او را تصديق كنند, در صورتي كه ميت ناچار بوده كه وصيت كند و مرد و زن مسلمان عادلي هم در موقع وصيت نبوده , بايد چيزي را كه مطالبه ميكند به او بدهند.
(مسأ له 2845) اگر كسي بگويد من وصي ميتم كه مال او را به مصرفي برسانم , يا ميت مرا قيم بچه هاي خود قرارداده , در صورتي بايد حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصديق نمايند.
(مسأ له 2846) اگر وصيت كند چيزي به كسي بدهند و آن كس پيش از آن كه قبول يا رد نمايد بميرد, تا وقتي ورثه او وصيت را رد نكرده اند ميتوانند آن چيز را قبول نمايند ولي اين در صورتي است كه وصيت كننده از وصيت خودبرنگردد و گرنه حقي به آن چيز ندارد.


پاورقي 

1ـ و نسبت به ورثه صغار, احتياط كامل ممكن نيست .
2ـ اداي حقوق مالي را كه شناسائي ذي حق ممكن نباشد مظالم ميگويند كه بنابر احتياط بايد با اجازه فقيه جامع الشرائط به نيازمندان غير سيد داده شود.
مصرف مظالم , فقراي شيعه غير سيد است و صرف آن در امور خيريه مانند پل سازي و يا مسجد و نظائر اينها جايز نيست .
3ـ نسبت به صدقه مستحب اين حكم مبني بر احتياط است و منظور از صدقه مستحب , صدقاتي است كه معمولا توأ م با تحقير است مثل صدقاتي كه به متكديان داده ميشود.
4ـ وسائل الشيعه , كتاب الوصايا, باب 1, حديث 8. 5ـ وسائل الشيعه , كتاب الوصايا, باب 1, حديث 7. 6ـ برگرفته از وسائل الشيعه , كتاب الوصايا, باب 6, حديث 2.


| شناسه مطلب: 75818